کسری کسری ، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 28 روز سن داره

شیطون بلا مامانی و بابایی

کنسرت

سلام همه هستی مامانی   پسرم الهی همیشه شاد و سر حال باشی مامانی دیشب خیلی هم شب خوبی بود و هم بد . با عرض معذرت خیلی زیاد من دیشب تنهات گذاشتم و با بابا امیر و خاله مهسا رفتیم کنسرت محسن یگانه ولی چون تو کوچولو بودی نمیتونستم ببرمت . خیلی خوب بود یعنی عالی بود ولی به من اصلا خوش نگذشت چون همش دل شوره تو رو داشتم و واقعا دلم برات تنگ شده بود و همش دعا دعا میکردم که زودتر تموم بشه و بیام پیشت ببخشید که تنهات گذاشتم . بعد از اینکه کنسرت تموم شد اومدیم خونه تو سریع اومدی پشت در و هی مامان مامان میکردی الهی فدای اون مامان گفتنات . آخر شب هم خیلی ناراحت شدم چون از خاله مصی شنیدم مغازه اش رو دزد زده و کامپیوترش با چند تا از کارت ه...
28 آبان 1390

فرهنگ لغت کسری 1

سلام زندگیم    مامانی دیگه ماشاا... ماشاا.... کم کم داری شروع میکنی به حرف زدن برات چند تا از کلمه هایی که میگی رو با ترجمه برات مینویسم .   ماما = مامان                    باوا = بابا                       امی = امیر              آ = آب مس = مرسی                 کف = کفش&...
25 آبان 1390

نمایشگاه

سلام مامانی دوست دارم   عشقم خدارو شکر خوب خوب شدی امروز اومدم چند تا عکس که تو این مدت نتونستم برات بزارم رو قرار بدم . هزار ماشاا... روز به روز داری شیطون تر میشی مامانی . خدارو شکر تو فقط سالم باش هر چقدر که دوست داری شیطنت کن . دیروز بعدازظهر با بابا امیر بردیمت نمایشگاه کودک میدونی کی اونجا بود عمو پورنگ که دوسش داری و برنامش رو هر وقت نگاه میکنی دست میزدی وقتی دیدیش کلی خندیدی ولی وقتی خواست تا بغلت کنی زدی زیر گریه مجبور شدیم با بابا امیر عکس بندازی اینم عکسش که فکر نکی دروغ میگم .   الانم چند تا عکس برات میخوام بزارم از بستنی خوردنت و بهمریزی کیف با...
25 آبان 1390

عید غدیر

سلام فرشته مامانی   خدارو شکر هزاران بار به خاطر اینکه حالت خوب شده . مامانی فردا عید غدیر خم هست بهترین و بزرگترین عید ما مسلمونا . زیباترین آرزوهارو برات دارم گل من ایشاا... بهترین زندگی رو داشته باشی و موفق باشی عزیزم . یه شعر در مورد عید غدیر برات مینویسم گلکم بچه ها شادی کنید، آمده عید غدیر           باز گوید مادرم، قصه های دلپذیر بار دیگر شهر ما، نور باران می شود           بافروغ چلچراغ، شب چراغان می شود   باز هم امشب پدر، نقل و شیرینی خرید      باز بوی عطرِ و گُل، می دهد پیغام عید بنده خوب خدا، یار پیغمبر علی ...
23 آبان 1390

تشکر

سلام نفس مامان    اول از همه خاله جونیا که نگران حال کسری بودن خیلی خیلی زیاد تشکر میکنم این پیغام های شما عزیزاست که من رو یکم آروم میکنه مرسی هز همه دوستای گلم   دوم اینکه اومدم بگم خدا رو شکر کسری یکم حالش بهتر شده به لطف دعاهای شما دوستای عزیز .   نمیتونم تند تند بیام پست بیزارم کسری جون که حالش خوب خوب شد میام حسابی یه دل سیر واسه دوستای گلم پیغام میزارم .   ممنونم از همتون . دوستون دارم .
18 آبان 1390

مریضی

سلام نفسم   مامانی یه جند وقته اصلا حال ندارم نه خودم چیزیم نیست نگران تو هستم دوشنبه هفته پیش بردمت دکتر دوباره و دکتر بعد از معاینه گفت باید بستری بشه بیمارستان ریه هاش پر چرک شده انگار دنیا رو سرم خراب شده بود . داشتم سکته میکردم کسری من که این همه مراقبشم چرا باید اینجوری بشه . بردیمت بیمارستان یه عکس از ریه ات انداخت آقای دکتر و گفت هم میتونید بستریش کنید هم دارو مینویسم اگر خوب نشد باید دیگه بیاریدش بیمارستان بستریش کنیم . داروهات رو گرفتم و 1 هفته نیومدم سر کار تا تورو خوب خوب کنم دیروز دوباره بردمت دکتر و گفت آقای دکتر بهتر شده ولی هنوز مونده تا خوب خوب بشه . داروهاش رو تا آخرش باید استفاده کنه . خیلی ناراحتم که چرا ...
15 آبان 1390

بدون عنوان

سلام هستی و نفس مامان مریم   پسملی چند روزه دوباره مریض شدی خیلی سرفه های بدی میکنی     مامانی خیلی نگرانتم از ناراحتی زیاد مریضی خودم یادم رفته ( آخه مامانی هم مریض شده ) 2 تایی با هم . راستی خاله مهسا هم مریضه . معمولا فصل پاییز که میاد سرماخوردگی زیاد میشه ولی ما همگی فقط نگران مریضی تو هستیم البته چیز حادی نیستا مریضی واسه همه هست ولی شما نی نی کوچولوها گناه دارید درد بکشید آخی نازی مامانی . این مامان مریم تو هم که کم طاقت . طاقت مریضی تو رو اصلا نداره ولی اصلا نشون نمیدما فقط تو خودم نگه میدارم . ایشاا... مامانی زود زود زد خوب بشی مامانی خوشحال بشه . امیدوارم هیچ بچه ای مریض ن...
4 آبان 1390

شیطنت

سلام نفس مامان   پسرم الان که دارم این متن رو برات مینویسم خیلی دلتنگتم خیلی زیاد چون الان سرکارم و حسابی هوای شیطنتات و مامان گفتنات به سرم زده . الهی مامان فدات بشه عزیزیم . حسابی زحمتت افتاده به دوش مامان زری چون من میام سر کار مامان زری نگهت میداره بزرگ که شدی باید حسابی قدرش رو بدونی چون خیلی زحمتت رو میکشه . مامانی بینهایت شیطون شدی خیلی زیاد بعضی وقتها میگم کسری دیگه از کنترل خارج شده . دست به هر چی میزنی هر چیزی که میخوای با اشاره نشون میدی فدای اون ماما گفتنات که به همه زنا و خانوما و دخترا ماما میگی عزیزیم . دیگه دندوناتم داره دونه دونه در میاد تا حالا 6 تا دندونات در اومدن و 2 تای دیگه هم داره در میاد آخی خیلی سر...
2 آبان 1390
1